فهرست:

در این سری  پست ها در مرحله اول تمام اعضای سفر را به صورت کامل معرفی می کنیم تا هر روحیات و رفتار انها اشنا شوید و در مرحله بعد عکس های  گروهی و کارهای عجیب و غریب به دور از رفتار بشری دوستان را برای شما بیان می کنیم

دیباچه

روی بـنـما و مـرا گـو کـه ز جـان دل بـرگـیـر

پـیش شمع آتـش پـروانه،به جان گو در گیر

در لب تـشـنـه‌ی مـا بـیـن و مـدار آب دریــغ

بر سر کُشته‌ی خویش آی و ز خاکش برگیر

تـرک درویـش مگیـر، ار نـبُـوَد سـیـم و زرش

در غمت سیم شماراشک و رخش را زر گیر

چنگ بـنْـواز و بساز، ار نـبُـوَد عود چه باک ؟!

آتشم عشق و دلم عود و تـنـم مِـجـمـَر گیر

در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و بـرقص

ور نِه با گوشه رو و خرقه‌ی ما در سر گیر

صوف بر کش ز سر و باده‌ی صافی در کش

سیم در باز و به زر سیم‌بری در بر گیر

دوست گو یار شو و هر دو جهان دشمن باش

بخت گو پشت مکن ، روی زمین لشکر گیر

میل رفتن مکن ای دوست ! دمی با ما باش

بر لب جوی ، طرب جوی و به کف ساغر گیر

رفته گیر از برم و زآتش و آب دل و چشم

گونه‌ام زرد و لبم خشک و کنارم تــر گیـر

حـافــظ !  آراسته کن بزم و بگو واعظ را

که ببین مجلسم و ترک سر مِنـبـر گیـر

طبق معمول قبل از سفر تفالی به حافظ زدیم و این غزل امد

سفر، بهتر اتفاقی در جمع 302، مخصوصا اگر پایه ثابت سفر موریه و شوماخر باشند.

مرور خاطرات سفر برای کسانی که در سفر بودند تجدید خاطره و برای کسانی که خاطرات را می خوانند سوق خنده است.

متن:

پیش از سفر خیانت بزرگ :

قبل از سفر تعداد زیادی اس ام اس یا همان پیامک به زبان خودمان بین اعضای 302 امد و شد، شد تا خیانتی به پهنای تاریخ و سیاهی شب 27 ماه رخ دهد. بله ، خیانت شکل گرفت و رسول اسدی از سفر جا ماند و جالب ترین اتفاق ان بود که موریه که سال ها ادعای ان را داشت که پسر خاله خود را نمی فروشد به ثمن بخس پسر خاله خود را فروخت حتی ارزان تر از خیار خیراتی که 5 شنبه ها سر گور مردگان پخش می شود تا به زور پوست چغر و کون تلخش از ملت باقیات و صالحات برای رفتگان خود جمع کنند.

اوضاع خانه ما قبل از سفر و تحریم تجهیزاتی :

تمام اهالی خانه روز جمعه 18 تیر ماه به طالقان رفته بودند تا از گرمای هوا فرار کنند و از انجا که وجود من برای این سفر خانوادگی مهم بود و من نرفته بودم از طرف اهای خانه تحریم تجهیزاتی شده بودم و تمام وسایل سفر ها با خود برده بودند. البته  ناگفته پیداست که اهالی خانه بیشتر به دوربین عکاسی داشتند و من را و ضرورت وجود من طفیلی دوربین عکاسی بود

ساعت 9 شب شروع سر درد و مصرف مسکن مسکن مسکن و مسکن

ساعت 1 پیاده روی با بچه های محله و صحبت های همیشگی

ساعت 3 :با بچه ها در ….

ساعت 4 : خانه و جمع کردن و چک کردن وسایل

ساعت4:10 خاموش کردن چراغ ها برای یک استراحت کوتاه

ساعت4:25 : تماس پسر دایی بابام و خداحافظی

ساعت: 5:30 نماز و گرفتن اژانس برای رفتن به ایستگاه میرداماد

ساعت 6:30 : ایستگاه میر داماد، با همه بچه ها تماس گرفتم ولی فقط موریه جواب داد سید قرار بود موریه را بیاورد

ساعت 6:39 : ساعت دقیق شروع سفر ما به سمت شمال

و اینگونه بود که سفر ما در تاریخ شنبه 19 تیرماه اغاز شد

ایستگاه میر داماد اغاز سفر شمال

معرفی دوستان:

لنگ های باز: حسن فاطمیون پسر خاله سید مهدی

اونی که دستش جلوی (…) هست: موریه لومنته

لنگ های صاف: سید مهدی شوماخر

لنگ های پا پرانتزی: دوکی مسعود

اونی که اصلا تو عکس نیست خودم.

این هم بالاتنه همون لنگ های موجود در عکس قبل

این سفر با خیانت یک پسر خاله ( موریه لومنته) به یک پسر خاله دیگر ( رسول عسلی ) شروع شد ولی این سفر مانند سال پیش از پسر خاله خالی نبود ولی این بار پسر خاله های واقعی. این سفر را با حسن پسر خاله واقعی واقعی واقعی سید مهدی شروع می کنیم

حسن پسر خاله واقعی…؟!

پسر خاله در حال پسر خاله کوبی

بسیار خوش تیپ

با هیکل ورزش کاری و شلوار کردی

اصلا تو این سفر جینگولک بازی در نیاورد

سحر خیز و کم خواب.

بسیار شجاع و عاشق ارتفاع و تله کابین

این قیافه حسن بخاطر ترس از ارتفاع نیست بد فکر نکنید ایشون فقط بسیار شگفت زده بودند و احساس می کردن اگر روی زمین باشن احساس بهتری دارن

رابطه بسیار احساسی با دوکی داشت

و یک رفیق توالت و حمام بچه ها( گرمابه و گلستان قدیم)

از فیگرو بد موریه معذرت می خواهیم

اهل کوه نوردی

فکر کنم تا اینجا با یکی از عجیب ترین ادم هایی که از خط تولید بشری خارج شده اشنا شدید در پست های بعدی به زوایای پنهان حسن و دیگر بچه ها اشنا می شوید

ادامه دارد…

قسمت بعدی شوماخر متفاوت از پارسال …