قبل از مقدمه:

به اطلاع تمام دوستان 302 می رسانم جمیعا خاک بر سر همتون و رحمت الله و برکاته.

بعد از چند سال درس خواندن و پول حروم کردن با گوشه ای از توانایی های کسب شده توسط 302 اشنا می شویم.

1- سید مهدی شوماخر: جفت پا پریدن با ماشین از روی جوی اب و رفتن به خواستگاری تمام موجودات مونث.

2- رسول عسلی: اباد کردن تمام کافی شاپ ها تا شعاع 1000 کیلومتری

3- موریه: کلا ایشون دنیا رو به … حساب نمی کنن ( یک وطن فروش خائن)

4- جلال نیوز: ساندیس خور حرفه ای

5- وحید: میخ کوبی ته کفش

6- ممد دیوید: ایشون در حال عبادت کردن همسر مکرمه هستن به جای کعبه مکرمه

7- رضا خط خطی : بخاطر قابلیت های خاص  جسمانی برای سربازی به شهر خوش نام قزوین فرستاده شده

8- شکور: 9 ترم تمام نگهبان حوض دانشگاه ( به تنهایی اندازه تمام کسانی که در دانشگاه مفید از بدو تاسیس تا روز قیامت تحصیل کرده اند دور حوض راه رفته است ).

از قدیم مشهور بود که المفید لا یفید ولی در بین جماعت لا یفید مفیدی ها گاهی چیز های عجیب و غریب هم کشف می شود.

دارالمجانین مفید موفق به فرستادن یک استاد ادبیات فارسی به دانشگاه univercidad central Venezuela   شده است.

تعجب نکنید شاخ هم در نیاورید. یکی از بچه های گروه اقتصاد با 4 ترم سابقه تحصیلی در دانشگاه مفید به همراه همسر گرامیشان الان در ونزولا تبدیل به profesora tayebe شده است. و مشغول تدریس زبان فارسی هستند ان وقت اعضای 302 مشغول کافی شاپ گردی و سوزاندن شارژ ایرانسل و … هستند.

توصیه می کنم در یک مراسم رسمی همه اعضای 302 در تمام مقاطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد گردایند و و مدارک تحصیلی خود را بسوزانند و در اطراف ان رقص سرخپوستی کنند و شعر گومبا گومبا بخوانند.

به ایشان و همسرشان تبریک می گوییم.

بگذریم

مقدمه:

میان پرده های ما هم شبیه تبلیغات سیمای میلی شده و طولانی و خاطرات هم شبیه سریال های بی سر و ته صدا سیما.

قسمت بعدی را تحمل کنید.

در این پست گوشه ای از عکس های گروهی را می گذارم و پرونده این سفر را می بندیم به امید سفر های اینده.

قبل از هر چیزی یادی از گذشته:

همه سفر های پارسال را از یاد نبردند که رسول عسلی 22 ساعت در روز با میکرو چیت نصفه نیمه فک می زد. همین باعث خیانت بزرگ و جا گذاشتن وی در این سفر شد اما امسال گویا روح خبث رسول عسلی در شوماخر حلول کرده بود. این هم مدارکش:

همه راه ها به موریه ختم می شود

به نظرتون چرا حسن اینطوری نگاه می کنه؟ چه اتفاقی می تونه اتفاق افتاده باشه؟

به مقیاس دراز دوکی دامپزشکه توجه کنید

دراز چون کوه دماوند

گالری کفش های متناسب برای کوه نوردی و جنگل پیمایی

وقتی که صف از بلند به کوتاه باشه برای اینکه همه تو عکس باشن همچین اتفاقی می افته

حسن در حال ترک

حسن: خدااااااا این اخرین پوکه به جان پسر خاله شوماخر قسم…

شوماخر خطاب به حسن: هووووویییییییی پسر خاله جنبه نداری عینک دودی نزن این طرفیه دوربین….

دیدید گفتم همه راه ها به موریه ختم می شود! بدون توجه به جهت!

شوماخر در ریلسک ترین حالت ممکن

البته این که حسن جهت رو گم کنه قبلا سابقه داشت  ( قضیه کوه رو که یادتونه) چه برسه به زمانی که در حالت ترک باشه

حسن: اییییییییییی خداااااااااااا دارم می میرم یه پک دیگه……..

شوماخر: هااااااااا… بگو دو روز دیگه می ایم خواستگاری…. 4 نفر عقبیم باید سه شیفته بریم تا جبران بشه.

دوکی: حسن جان من تخصصم دام کوچیکه نه بزرگ ولی مرغ و خروس ها که اینطور می شن اول شیافتون می کنیم اگر خوب نشدن می بریمشون کشتارگاه

موریه ( در حال کشف زوایای جدید از عالم هستی ) بچه ها چرا همه چیز سر و ته هست؟

شنیدید میگن طرف سرش با +18 پنالتی می زنه؟ حالا ببینید

البته موریه ترک قلیون رو زودتر شروع کرده بخاطر همین در حال پنالتی زدن هست.

این تصویر شما را یاد چه چیزی می اندازد؟

نه اشتباه حدس زدید منظورم تصویر مشهور کشته شدن ویتکنگ به دست ژنرال امریکایی نیست . باید یاد این می افتادید که چرا دوکی عنیک دودی زده ( حسن عینک دوکی رو له کرد)

به نظرتون اینا می خوان عکس بندازن؟

همه سر به هوا

حسن کجا داری می ریییییی؟

موریه باز هم با ارامش

بخاطر فیگور نافرم دوکی دامپزشکه جمیعا معذرت می خواهیم.

حسن: +18 چی گفتی هااااااا +18

موریه: دوکی قضیه رو جدی گرفتی این شکلک برای عکس قبلی بود بخداااااا

واقعا نمی دونم چرا دوکی در تمام عکس ها پشت موریه می ایستاد ؟

دوکی : از اون بالا کفتر می اییی…

اگر دید درازی بر درازی تکیه کرده / بدان عاشق شدن و یک هویی هم گریه کرده.

به دوئل موریه و حسن نگاه کنید. کلاه موریه من رو کشته.

هندوانه سال پیش را که یادتان هست؟ یک هفته همراه ما بود در تمام تفریحات. ولی هندوانه امسال عمرش بسیار کوتاه بود و حسن سیراب شیردونش را بیرون کشید.

حسن و هندوانه

حسن : +18 می خورمتتتتتت +18

حسن: اره دوکی از من عبرت بگیر … همه چیز از یه گیره مثل همونی که دستت هست شروع شد … اولش یه پوک بود بعد پوک پوک بود… بعد از یه مدت کارتون خوابی … ( حسن اعترافات دردناکی از زمان اعتیاد به قلیون و کارتون خوابی داشت که بعضی هاش +18 بود )

چهره های ماندگار

خدایی به این چهره های درب و داغون نگاه کنید . تو کدوم موزه پیدا می شن؟ مگه چیشون از چهره های ماندگار کمتره که براشون موزه زدن؟

خودم خودم خودم خودم

اخخخخخخ جون بالاخره یک عکس درست و درمون از خودم پیدا کردم یواش یواش داشتم به وجود وجود خود شک می کردم. من در عکس هستم پس هستم.

لاکن و لوکن

دو پسر خاله ای که از … به هم چسیبیدن. همه نوع چسبندگی دیده بودیم به جز این مدلش که این رو هم دیدیم.

همه در جنگل های نمک ابرود

نمی دونم چرا دوکی کلا تو عکس ها چهر های عجیب غریب میگیره فکر کنم بهش نرسیده…

اشتباه نکنید حسن اینجا + 18 نمی گفت

به این میگن بالانس عکس. سمت چپ موریه و شوماخر سمت راست دوکی دامپزشکه و حسن. به تضاد چهره ها و فیگور های این دو توجه کنید

برای خالی نبودن عریضه یه عکس ابرومند می ذاریم

خداییش به حالت دوکی دامپزشکه نگاه کنید؟! اون وقت میگه چرا از من یه عکس ادموار نمی ذاری! خب نداری دوکی جان نداری به جدت..

بی خیالی مروه همه رو +18 کرده

دوکی در نقش زیر انداز در نمک ابرود… من برای شوماخر نگرانم شما چی؟

حسن که تخصص خاصی در پنچر شدن داره ولی این پنچری در این عکس بخاطر عرق سوز شدن نیست بخاطر اینکه روز اخر سفر هست

دوکی رسما سر نگون شده البته حق داره هیچ پمپی خون رو نمی تونه به ارتفاع 1000 متری برسونه.


دوکی سواری دولا دولا نمی شه.

روز اخر عکس یادگاری با جواهر ده

بدون شرح

یواش یواش همه در حال محو شدن در تاریکی جنگل

جنگل های نمک ابرود روز اخر سفر در راه برگشت

سفرما از یک صبح شروع شد و با یک غروب تمام. این هم غروب سفرنامه ها ( نمی دانم چرا همیشه دوکی یا شوماخر به موریه الصاق می شن؟

به رسم یادگاری در اخرین روز سفر چند عکس با خانه انداختیم. زمان انداختن این عکس ها خنده های بچه های همسایه روبه روی جالب بود.

بچه های خوب

بچه های بد

برای این عکس توضیحی نمی دهم چون تا الان کاملا با این صحنه های عجیب در بین بچه ا اشنا شده اید

قصه ما به سر رسید … ولی انگار خیلی طولانی شد همه خوابشون برد

بقیه پست را یواش یواش بخوانید

البته بعضی ها از اول سفر خواب بودن

دوکی دامپزشکه مشهور به اطبا الوحوش ب کجا اشاره می کند؟

شاید به سفر های اینده و خاطرات جدید.

پی نوشت

1- واقعا سفر های گروهی بچه ها تنها یادگاری با ارزش جمع دوستانه ما هست.

2- جمله های بچه ها در خصوص سفر امسال.

سید شوماخر: ای کاش معرفت هممون یه خرده بیشتر بود. خصوصا خودم

حسن : بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ( تعجب کردم حسن بعد از این همه +18 جملات حکیمانه هم بلده انگار)

دوکی دامپزشکه ( اطبا الوحوش) : سفر خوبی بود ولی تو رفیقاتو فروختی عکس ادم فروش رو هم بذار

موریه موریانه صفت ( وطن فروش ) : جای رسولم پسر خاله گلم خالی بود ( گل را با کسره بخوانید)