موضوع این اپ نقش جاده در خلاقیت بشری هست

شاید کمترین پدیده صنوعی مانند جاده الهام بخش و جذاب باشد. جاده گاهی تداعی کننده حس

انتظار در نگاه عابری در کنار جاده

خستگی در نگاه راننده

شوق در نگاه یک مسافر

و … است

و البته گاهی موضوع دعواهایی مانند ده بالا و ده پایین بر سر یک جاده یا شهرداری و مردم  وگاهی تبدیل به پرستیژ مدیریت می شود و با یک قیچی و روبان قرمز در لیست افتخارات نداشته یک مسئول جا می گیرید حتی اگر ان جاده جاده خاکی باشد.

کاهی سوژه عکاس می شود

و کاهی سوژه یک شاعر می شود

جاده می پیچد به سوی انتها

جاده ها را دوست دارم ای خدا

*

جاده ها رگهای کوه و دره اند

جاده ها معنای رفتن می دهند

*

ما همه در پیچ و خم ها مانده ایم

لا به لای حرف غم ها مانده ایم

*

خسته از راه و نگاه و منظره

خسته از دیوار و شهر و پنجره

*

ما همه در راه و در بیراهه ایم

گه میان دره ای افتاده ایم

( فریبا شش بلوکی)

ولی از انجا که حتی زیباترین مخلوقات الهی یا مصنوعات بشری در بین گروه ما فقط تبدیل به سوژه خنده و مسخره بازی است و از حس شعر و خلق اثار هنری خبری نیست خلاقیت بچه ها در جاده جور دیگری شکوفا شد.

طبق روال همیشگی از بچه ها خواستم که هر چه هنر خلاقیت دارند به کار ببرند تا از انها عکس بیاندازم و نتیجه این خلاقیت چنین شد.

گاهی قطار وار روی جاده پهن می شدند

دوکی دامپزشکه چنان جو گیر شده بود که حتی با جارو هم نمی شد وی را از روی جاده جمع کرد

البته بهترین خلاقیت ها را دو پسر خاله داشتند که تنها گوشه ای از این خلاقیت را می توان به تصویر کشید مانند

ما متوجه نشدیم چرا از هر 100 عکس در 99 تای ان این دو پسر خاله لنگ در هوا هستند.

به سبک دوکی دامپزشکه همه کف جاده ولو شدن

ناگفته نماند که حسن اینجا هم شجاعت خاصی از خود نشان می داد

درست در زمانی که همه کف جاده مشغول هنرنمایی بودن حسن چنین عکس العمل نشان می داد

حسن: اینجا من هنر نمایی می کنم

به چهره حسن دقت کنید

واقعا ریلکس بودن دوکی خیلی جالب بود ببینید چه طور با ارامش پهن شده

جاده امتداد دارد و دروازه باز است

ولی به کجا؟؟؟

ما برای  سید شوماخر نگرانیم شما چه طور؟

جاده دیگر امتداد ندارد

دروازه بسته

خلاقیت در جاده دردسر های خود را هم دارد مانند زمانی که همه د رحال هنرنمایی هستند و ماشینی سر می رسد

و باز هم چهره مشهور شجاعت حســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

حسن: دوکی جان… ت کمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک

و در عین حال بی خیال گروه موریه

ما که متوجه نشدیم اصلا هدف موریه از زندگی چی هست؟ کلا ته بی خیالی رو در اورده

در این عکس ماشین از پشت سر عکاس بخت برگشته سر در اورد

به حالت های مختلف بچه ها که در حال فرار هستند دقت کنید. حتی در این حالت هم سید شوماخر اصرار زیادی داشت که مانند بانوان در حال زایمان لنگ های خود را هوا کند

خلاقیت همه ته کشید و به این نتیجه رسیدند  که در حاشیه جاده نیز می توان عکس انداخت

پست بعدی : ماشین قراضه

زیر نوشت:

حسن گفت که دوباره بنویسم که 5 هزارتومن از دوکی دامپزشکه می خواد و دوکی هنوز بهش نداده

بعد از پست لخت و پتی ها دوکی در حالی که مانند راننده کامیون ها از پنجره پراید خود نصفه نیمه زده بود بیرون گفت علی +18

چند روز پیش نزدیک بود … ولی شانس اوردیم مگه نه موریه ؟

رضا خط خطی از بچه های 302 مفتخر به پوشیدن لباس سربازی شد ان هم در شهر قزوین از همه التماس دعا داشت تا بدون خط خوردگی سربازی را تمام کند البته با اون چیز هایی که موریه نشون داد و گفت فکر کنم تا الان رضا خط خطی که شدید در فراق عمه خانومش دپرس بود الان خودکشی کرده باشه.