می کشد آه ، ولی دیر زمانیست که آه

منجمد گشته و افسرده در آن سینه ی سرد

می زند بانگ ، ولی حنجره ای نیست که بانگ

زان به گوش آید و تسکین دهدش آتش ِ درد

روز رفتست و یکی پرتو ِ نارنجی ِ گرم

راه گم کرده و تابیده بر آن ابر ِ کبود

می درخشد شفق از آبی ِ غمگین ِ سپهر

همچو نیلوفر ِ نو خاسته بر ساحل ِ رود

مرحوم توللي

براي ديدن عكس در قطع بزرگ تر روي ان كليك كنيد

عكس  مر بوط به كاشان تير 87 است   حوالي روستاي كمال الملك

ابر غم جامه هاي اسمان